خرید ساعت مچی

|

صفحات پاپ آپ popup window

تاريخ : شنبه 30 آذر 1392 | 1:56 | نويسنده : اشک شب

 

آخر پاییز شد.

همه دم می زنند از شمردن جوجه ها . . .

اما بشمار تعداد دلهایی که بدست آوردی

بشمار تعداد لبخند هایی که روی لب دوستانت آوردی

بشمار تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختی . . .

فصل زردی بود . . . تو چقدر سبز بودی ؟

جوجه ها را بعدا باهم میشماریم . . .

امیدوارم بهترین روزهای زندگیتون رقم بخوره

پیشاپیش یلداتون مبارک


برچسب‌ها: یلدا مبارک,
تاريخ : شنبه 30 آذر 1392 | 1:53 | نويسنده : اشک شب

 

حالم؟ ... خوش نیست!


وقتی که یادت می رود از تاکسی پیاده شوی


وقتی که یادت نرفته اما حتی توانایی آن را نداری که به راننده بگویی بایستد


وقتی که تنها با شنیدن صدای بوق ممتد یک ماشین می فهمی درست وسط خیابان راه می روی


وقتی که تمام شب را ؛ نه از ترس و نه از سرما ، بر خود می لرزی


وقتی که ....


وقتی که ....


خوب معلوم است که یک جای کار می لنگد!

            حالم؟! ... نه! اصلا خوش نیست!!!


برچسب‌ها: عاشقانه, حالم خوش نیست,
تاريخ : دو شنبه 18 آذر 1392 | 7:35 | نويسنده : اشک شب

http://up.mikh-kob.ir/up/feyzchat/Pictures/mikh-kob.ir-%D8%AE%D8%AF%D8%A7.jpg

 

گفتم:میری؟

گفت:آره


گفتم:منم بیام؟


گفت:جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر


گفتم:برمی گردی؟


فقط خندید.....


اشک توی چشمام حلقه زد


سرمو پایین انداختم


دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد


گفت:میری؟


گفتم:آره


گفت:منم بیام؟


گفتم:جایی که من میرم جای 1 نفره نه 2 نفر


گفت:برمی گردی؟


گفتم:جایی که میرم راه برگشت نداره


من رفتم اونم رفت


ولی


اون مدتهاست که برگشته


وبا اشک چشماش


خاک مزارمو شستشو میده .


برچسب‌ها: عاشقانه, داری میری,
تاريخ : شنبه 16 آذر 1392 | 14:13 | نويسنده : اشک شب

http://up.mikh-kob.ir/up/feyzchat/Pictures/post/adamakchobi/the_tiny_snowman_by_goes_right_through-d4rpt98.jpg

 

من قصه تو را تا ابد اینگونه آغاز میکنم :

یکی بود

هنوزم هست

خدایا همیشه باشد …


برچسب‌ها: عاشقانه, عاشقانه ترین, اشک شب, قصه, فصه ی تو,
تاريخ : جمعه 15 آذر 1392 | 7:25 | نويسنده : اشک شب

 

خاطرات خیلی عجیبن

گاهی اوقات می خندیم
به روزایی که گریه می کردیم

گاهی گریه می کنیم به
یاد روز هایی که می خندیدیم…


برچسب‌ها: عاشقانه,